تحولات لبنان و فلسطین

حجت الاسلام سید علی اکبر ابوترابی، بی شک یکی از افرادی بوده اند که هم قبل از انقلاب و هم بعد از انقلاب و حتی در دوران جنگ تحمیلی خاطرات فراوانی داشته اند، اما تمامی خاطرات ایشان دارای شیرینی خاصی می باشد.

ماجرای احترام کم نظیر علامه سید علی قاضی به امام خمینی (ره) چه بود؟

ایشان که با آغاز نهضت حضرت امام خمینی، قم را که مرکز مبارزه یافته بود به این شهر از مشهد مهاجرت نموده و در مدرسه حجتیه سکنی گزید و در این بین نیز وارد عرصه مبارزات سیاسی گردید و در هجوم عوامل رژیم ستمشاهی به مدرسه فیضیه قم، یکی از افرادِ بسیاری بود که مورد ضرب و شتم مأموران شاه قرار گرفت. حجت الاسلام سید علی اکبر ابوترابی در باب نخستین دیدار خود با امام خمینی (ره) و رفتار علامه سید علی قاضی در مقام امام در خاطرات خود می گوید:
در سال های قبل از ۱۳۳۰ حضرت امام خمینی برای زیارت بیت الله الحرام به مکه مشرف شده بودند. در بازگشت از مکه مکرمه، به زیارت عتبات مقدس کربلا و نجف مشرف می شوند که در آن سال ها مرحوم علامه آیت الله سید محمد حسین طباطبایی (اعلی الله مقامه الشریف) در نجف اشرف در خدمت استادشان، مرحوم علامه قاضی رحمةالله علیه، کسب علم و ادب و فلسفه و عرفان می نمود.

مرحوم علامه قاضی از بزرگان فلاسفه اسلامی و عرفانی بی نظیر عالم تشیع است. یکی از شاگردانش- آیت الله قوچانی- می فرمود: «به طور کلی این بزرگوار، در طول عمر استادیشان در نجف صحبتی از دنیا و جریانات مادی زندگی شان نفرمود. وقتی مشغول تدریس می شد، بی توجه به تمام دنیا و آنچه بر جلسه ی درس می گذرد در عالم روحی خودش می گذراند. در هنگام تدریس آن بزرگوار، محال بود کسی در مجلس درسشان شرکت کند و این بزرگوار توجهی به ورود و خروج او بکند.

روزی در هنگام درس ایشان، سید جوانی وارد حوزه شد که تا آن روز ایشان را در حوزه ی نجف ندیده بودیم.
استادگرم درس دادن بود که به محض ورود آن سید جوان، استاد با آن عظمت روحی و آن سنشان، آن چنان تغییر روحی در ایشان حاصل شد که کتاب را بست و به احترام ایشان، تمام قد ایستاد و آن چنان از ورود ایشان تجلیل فرمود که برای همه ی ما جای شگفتی و تعجب بود؛ زیرا استاد تا آن زمان ایشان را ندیده بود و آن جلسه هم آخرین جلسه بود.

استاد، علامه ی قاضی کتاب را بست و به طور بی سابقه ای شروع به بحث تاریخی کرد؛ در حالی که تا آن موقع در این مورد صحبتی نفرموده بود. در تمام آن جلسه، بحث از قیام مردان خدا بود. ساعت ها صحبت فرمود که تا آن روز ایشان در این موارد صحبت نکرده بود و دیگر تا آخر عمرشان هم چنان صحبتی از ایشان نشنیدیم. مجلس پایان یافت و همه رفتند و آن سید بزرگوار دیگر دیده نشد.

این جریان گذشت تا سال ۴۲ که من در قم مشرف بودم. شنیدم به مناسبت ایام محرم، مجالسی در منزل آیت الله خمینی برپا می شود. به آنجا رفتم و هرگز آن سخن های استاد از خاطرم نرفته بود و این که آن سید بزرگوار چه کسی بود.

به محض ورود به منزل و زیارت ایشان متوجه شدم ایشان همان سید جوانی است که در آن سال به کلاس درس علامه قاضی وارد شده بودند، و آن سخنان علامه بی جهت نبوده است».

نویسنده: مصطفی لعل شاطری

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 3
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • ali IR ۱۸:۱۸ - ۱۳۹۲/۰۳/۱۱
    6 0
    رو حش شاد.
  • سارا IR ۱۰:۵۸ - ۱۳۹۲/۰۳/۱۲
    7 0
    اين واقعيه؟؟؟ چقدر عجيب!!!!
  • میلاد ۰۰:۳۷ - ۱۴۰۲/۱۰/۲۶
    1 0
    نفس ایران و ایرانیان. ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️